سفارش تبلیغ
صبا ویژن
وصال هرگز

چه شب زیبایی بود، من و معشوقم در کنار هم و چشم در چشم هم، دست همدیگه رو گرفتیم و اشک ریختیم و لبخند زدیم، دستم شاید حدود یک ساعت روی قلب معشوقم بود و داشتم می مردم، ازش خواستم همدیگه رو در آغوش بگیریم و اون گفت خجالت میکشه ولی بعدش دستاشو دراز کرد و همونجور دراز کشیده همدیگه رو بغل کردیم، چشمامو بستم و با تمام وجود زیر لب گفتم الحمد لله رب العالمین ، اون لحظات چقدر زیبا بود و چقدر بوسیدن گونه ی گرم معشوقم وجودم رو زنده کرد، افسوس که اون شب زود تموم شد و الان که 3 شب میگذره از اون شب من در انتظار تکرار اون هستم و فقط دعا می کنم زودتر معشوقم رو در آغوش بکشم.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 88/5/4ساعت  1:18 صبح  توسط سپهر سعد 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    آغوش گرم معشوق
    فراق یار
    غزل من1
    شب نامه 1